نقش مردم در اقتصاد مقاوم
نقش مردم در اقتصاد مقاوم
مهمترین عامل در اقتصاد مقاومتی، مردم و
اجتماع هستند.
اقتصاد به صورت مستقیم به نحوهی معیشت انسان مرتبط است
و به همین منظور، مهمترین عامل مؤثر یا به عبارت دیگر،
تنها عامل مؤثر بر آن،
مردم و اجتماع هستند.
مردم و یا اجتماع به دو صورت با اقتصاد در ارتباط هستند:
1.تحت تأثیر اقتصاد هستند. به عبارت دیگر، اقتصاد بر معیشت آنها اثرگذار است؛
بر درآمد، مصرف، الگوی کسب درآمد و مصرف اجتماعی،
بیماریهای روانی، امید به زندگی، اعتقادات دینی، رفتارهای سیاسی، مسائل اخلاقی و...
2.بر اقتصاد اثرگذارند. به عبارت دیگر، مردم در سطح اجتماعی بر کل اقتصاد اثرگذار هستند.
عدهای در حوزهی تولید مشغول هستند و عدهی کثیری در حوزهی مصرف هستند.
اقتصادمقاومتی (اقتصاد مقاوم) اقتصادی است
که در آن مردم در سطح اجتماعی، انسانی اقتصادمدار باشند
و با نحوهی صحیح تدبیر معیشت و اثرگذاری در حوزهی کلان آشنا باشند
و اقتصادمدار عمل کنند.
ممکن است در اینجا سؤالی مطرح شود که
حکومت و دولت نقش بیشتری دارند، زیرا قدرتحکومتی دارند،
پس چرا از مردم صحبت میشود؟
در پاسخ باید گفت: در قدرتِ
حکومتیِ مسئولینِ کلانِ اجرایی شکی نیست،
اما این حکومت، خود از مردم ایجادشده است و خود مسئولین حکومتی نیز
از مردم هستند و وقتی سخن از مردم در
سطح اجتماع میشود،
تمامی مسئولین نیز داخل در آن هستند.
وقتی سخن از تدبیرمعیشت صحیح و آشنایی با اثرگذاری در حوزهی کلان اقتصادی
مطرح میشود،
مسئولین نیز جزء آن هستند و در صورت آشنایی عمیقتر
نسبت به مردم میتوانندمدیریت لازم را بر اقتصاد انجام دهند.
نیز اگر در رفتار آنان اشتباه، خلل ویا انحرافی دیده شود،
مردم در سطح اجتماعی میتوانند با تنظیم عملکرد خود،اشتباه،
خلل یا انحراف ایجادشده را اصلاح نمایند.
«مردمى کردن اقتصاد، جزء الزامات اقتصاد مقاومتى است.»
نحوهی مردمی شدن اقتصاد و مردمی کردن اقتصاد، امری بسیار دقیق و پیچیده است
و
نیاز به تعامل جدی دانشگاه و حوزه و مسئولین اجرایی دارد
و در این مجال نمیتوان به آن پرداخت. تنها میتوان در این زمینه این نکته را مطرح نمود
که اقتصاد مقاومتی جزئی از کل است و ندیدن این جزء در کل میتواند
اثرات
زیانباری را به ارمغان داشته باشد. اقتصاد مقاومتی جزئی از نظام اسلامی است
و باید با تمامی اجزا، ارکان، اصول، اهداف و مبانی آن همراه، همگام و مشترک باشد.
«یک آرمان دیگر، اقتصاد مقاومتى است که نسبت به آرمان قبلى که گفتیم
[ایجاد
جامعهى عادلانه و عادل و پیشرفته و معنوى]، یک آرمان خُرد است.
با اینکه
خود اقتصاد مقاومتى چیز مهمى است،
اما در واقع در ذیل آن آرمان قبلى تعریف
میشود.
سلامت در جامعه، صنعت برتر، کشاورزى برتر، تجارت پُررونق، علم
پیشرو،
اینها همهاش جزء آرمانهاست. نفوذ فرهنگى در جهان، نفوذ سیاسى در
جهان
و در منظومهى سیاسى سلطه در عالم، اینها همهاش جزء آرمانهاست.
رسیدن به عدالت اجتماعى، جزء آرمانهاست.
بنابراین وقتى میگوییم آرمان، ذهن ما به یک امر غیرقابل تعریفِ دور از دسترسى نرود.
آرمان یعنى اینها.
اینها همه آرمانهایند. البته در درجات مختلف.
مجموعهى این خواستهها و هدفها، منظومهى آرمانى اسلام را تشکیل میدهد.»